۵ مطلب توسط «مهدی شاهوردی» ثبت شده است
-
۱۲ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۲۹ ۰ نظر
میخواستم راجب امتحانا بگم
واکنش دانشجویان به امتحان مجازی بین دخترا و پسرا متفاوت بود پسرا(خودمو رفیقامو میگم) با توجه به کم بودن وقت و رندم بودن سوالات و گزینه های امتحانا به این ترتیب بود که یه گروه زدیم منو رفقا هر امتحان به این صورت بود که هرکی هرسوالیو جواب داد و مطمئن بود درسته عکس بگیره بزاره تو گروه با عمل کردن به این صورت برعکس همه دانشچو ها حتی همکلاسیا منو رفقام هیچ وقت با کمبود وقت مواجه نشدیم و حرص همه رو در آورده بودیم.
اما دخترا. یادم که میاد خندم میگیره بندگون خدا اینقد استرس میگرفتن که اصلا نمیتونستن تقلب کنن و با توجه به قطع و وصلیا سامانه همیشه وقت کم میاوردن. هر امتحان یه سکته ناقص میزدن. اونیکه میگفت خانوما میتونن چندتا کارو باهم انجام بدن الان دقیقا کجاس؟ این بندگون خدا نمیتونستن حین امتحان از رو جزوه تقلب کنن چندتا کار پیشکش. حالا من هم تقلب میکردم هم امتحان میدادم هم آهنگ گوش میکردم در این حد توانایی.
خلاصه تجربه خوبی بود.
-
۲۶ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۳۳ ۰ نظر
امتحانات ترم 4(نیمسال دوم 98) خیلی جالب و شگفت انگیز بود.
امتحانارو مجازی برگزار کردن با یه سامانه مسخره که همش قطع و وصل میشد. اصن یهو از سایت خارج میشد و امتحان میرفت به فنا (واسه خودم اتفاق نیوفتاده ولی زیاد شنیدم از بقیه). بگذریم تو این شرایط دانشگاه و استادا اعلام میکنن که برا اینکه تقلب نکنین ما وقت امتحانارو کم کردیم و اینکه سوالا و گزینه هاش برا هر دانشجو فرق میکنه که دیگه اصلا نتونین تقلب کنین. اما عکس العمل ملت غیور دانشجو به این اقدامات دو صورت بود که بین پسرا و دخترا متفاوته. ان شاء الله میگم براتون در آینده.
-
۱۰ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۱۴ ۰ نظر
رسیدیم روز دهم عید من هوز درگیر بنایی ام. نمیخواستم راجب کلاسم تو دانشگاه بنویسم ولی گفنم خوبه بمونه برا آینده که میدونم میخندم به این حالم اون موقع. همکلاسیای اسطوره ای دارم خدایی به جز سه چهارتاشون که رو اسمشون قسم میخورم بقیشون اصن بدرد نمییخورن. بهتر اینجوی بگم بچن ینی با بچه 4 ساله هیچ فرقی نمیکنن. فعلا یه چشمشو میگم تا بعد.
فرض کنین یه دختری که غیر دو سه تا رفیق و یه سری پسر .... کسی اصن آدم حسابش نمیکنه رفته پیش استاد گفته بچه ها نمیخوان آقای شاهوردی نماینده باشه و میخوان من نماینده باشم. واس دو نمره چنان زیراب منو زده که استاد منو از اتقش بیرون کرد.
این یکی از اسطوره های همکلاسیمه دیگه خودتون تا تهشو بخونین.
۱۵ مهدی شاهوردی -
۰۲ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۲۹ ۰ نظر
امروز روز دوم ساله کرونا همه جهانو درگیر کرده. ایران ماهم از این قضیه مستثنا نیست. الان 3 هفته است که بخاطر کرونا دانشگاه ها و مراکز آموزشی تعطیل شدن. یه هفتس که برای فرار از بیکاری بنایی خونمونو شروع کردیم.
دیگه خسته شدم خداییش کار سختیه مخصوصا که تو این اوضاع کارگر گیرنمیاد مجبوریم خودمون همه کار بکنیم.
۱۱ مهدی شاهوردی -
۰۱ بهمن ۹۸ ، ۰۸:۵۴ ۰ نظر
دیشب ساعت 9 از خستگی خوابم برد کساییکه خوابگاه بودن میدونن که زود خوابیدن تو خوابگاه یه چیزغیرممکنه. به هرحال خوابم برد بچه های اتاق درس میخوندنو لامپ روشن بود انقد سروصدا کردن که ساعت 12 از خواب بیدار شدم. تا حالا که دارم این مطلبو مینوسم خوابم نبرده دیگه هم نمیخوابم تا ظهر که بعد ناهار بخوابم. دیشب تا حالا به خیلی چیزا فک کردم آخرش یه این نتیجه رسیدم یه وبلاگ درست کنم شروع کنم به نوشتن که اگه دوباره یه وقتی شد که اینجوری بدخواب بشم کاری واس انجام دادن داشته باشم. امیدوارم اتفاقای روزانمو بتونم بنویسم البته اگه این کوالای درون بزاره. دیشب داشتم فیلم ویچر رو نگا میکردم تخیلی بود چهار قسمت اولشو نگاکردم بقیشم امشب نگا میکنم.
۱۶ مهدی شاهوردی
درباره من
از دست به قلم بودن خوشم میاد. شروع میکنم به نوشتن خاطراتم که بمونه واس خودم.
آخرين عناوين
آرشيو
- شهریور ۱۳۹۹ (۱)
- مرداد ۱۳۹۹ (۱)
- فروردين ۱۳۹۹ (۲)
- بهمن ۱۳۹۸ (۱)